میدان نقش جهان، بازار آهنگرها، کوچه حاج میرزا، قهوه خانه آزادگان
بخش عظیمی از روحم دل تنگ سالهای گذشته ای است که هرگز نزیسته ام، سال هایی که رنگ های بیشتری داشت و صمیمیتر بود. قبلترها دنبال ماشین زمانی بودم تا مرا به آن زمان ببرد و بعدها فهمیدم هنوز دروازههایی هست ک وصلم میکند به ان زمانها و یکی از مهمترینشان برایم قهوهخانه چاه حاج میرزا.
از میان تیرگیهای بازار آهنگرها که رد میشوی، وارد کوچه کاهگلی حاج میرزا میشوی و دروازه جادوئی زمان از آنجا شروع میشود.
سقف پر از چلچراغها و آویزهای سبز و سفید قاجاری است که هنوز پر از درخشش هستند و صدایشان خوشآمد گویی می کند.
شهرفرنگ قرمز و سفیدی که اگر خوب گوش کنی، هنوز صدای آوای صاحبش و خندههای بچه ها به گوش میرسد، روح را پرواز میدهد به دوران قدیم ندیده.
سبوهای سفالی سبز و آبی که هنوز بوی سرکهی مادربزرگها را میدهد و با رنگ قشنگشان دلبری می کنند.
قوه خانه کنار چند کارگاه مسگری است و نوای خوش آهنگین چکش همراهت است.
از در چوبی وارد که میشوی، تازه اول جادو است.
دورتا دور قهوه خانه پر از قاب عکسهای قدیمی است و اشیای تاریخی که هرکدام حکایتی در دل خود دارند و درخشش آویزها.
دلت میخواهد زمان متوقف شود و ساعتها غرق در این سفر زمان باشی.
شما هم اگر مثل من عاشق حکایت و تاریخ و نوستالژی بازی هستید، سفر از این دروازهی تاریخی رنگی را امتحان کنید.
درباره این سایت